و چه زود یک اربعین گذشت...
حس آدمی را دارم که از یک اتفاق عظیم جا مانده است.
این روزها، تصویری که خیلی در ذهنم چرخ میزند، صحنههای ضجهی رزمندگانی است که از رفقای شهیدشان جا مانده بودند. چه صحنه های امروزیشان در مراسم ها و حسینیه ها و عاشوراها و چه دیروزهایشان در "روایت فتح" ها
زیارت اربعین که به فرمایش امام یازدهممان یکی از 5 نشانی شیعه بودن است، در سالهای اخیر و در قالب پبادهاش ، تبدیل شده است به یکی از شگرفترین نمایشهای تجمیع ارزشهای شیعه بودنمان – شهادت و انتظار فرج- و آن قدر بزرگ و عزیز است که تشبیه رفقای زوارمان که لیاقت طی این مسیر را پیدا کردهاند، به رفقای شهید رزمندگان دیروز، زیادی هم بیراه و جوزده ننماید!
غصّه اینجاست:
شب یلدا، پیاده که سمت حرم دختر موسیبنجعفر میرفتیم، دکتر از حاجاقا ابوترابی یاد میکرد. میگفت آن سالها که هنوز راه کربلا بسته بود و داغش به دل ایرانیها مانده بود، ایشان زیارت پیادهی امام رضا (ع) را پایهگذاری میکند به عشق روزی که راه کربلا باز شود و دلهایی که در مسیر خراسان تمرین داده شده بودند را راهی دیار نینوا کنند. در یکی از این مسیرهای پیاده، حال ایشان را میپرسند و ایشان میگوید: میترسم از روزی که راه کربلا باز شود، اما آنوقت دیگر دلها از فرط گناه و غفلت اجازهی طی آن مسیر را نیابند! (نقل به مضمون)
شادی روحش، فاتحهای میخوانیم،با شرمندگی؛ ما جاماندگان آن دیار...
- - - - - -
"فقط یک جمله در باب اربعین عرض کنم؛ آمدن اهلبیت حسینبن علی(ع) به سرزمین کربلا، که اصل این آمدن مورد قبول هست، اما سال اول یا دوم بودن آن معلوم نیست، فقط برای این نبود که دلی خالی کنند یا تجدید عهدی بکنند؛ آنچنان که گاهی بر زبانها جاری میشود. مسأله از این بسیار بالاتر بود. نمیشود کارهای شخصیتی مثل امام سجاد(ع) یا مثل زینب کبری(س) را بر همین مسائل عادی رایج ظاهری حمل کرد، باید در کارها و تصمیمات شخصیتهایی به این عظمت در جستوجوی رازهای بزرگتر بود. مسألۀ آمدن بر سر مزار سیدالشّهدا(ع)، در حقیقت امتداد حرکت عاشورا بود. با این کار خواستند به پیروان حسینبن علی(ع) و دوستان خاندان پیغمبر و مسلمانانی که تحت تأثیر این حادثه قرار گرفته بودند تفهیم کنند این حادثه تمام نشد؛ مسأله با کشته شدن، دفن کردن و اسارت گرفتن و بعد رها کردن اسیران خاتمه پیدا نکرد؛ مسأله ادامه دارد.
به شیعیان یاد دادند اینجا محل اجتماع شماست؛ اینجا میعاد بزرگی است که با جمع شدن در این میعاد، هدف جامعۀ شیعی و هدف بزرگ اسلامی جامعۀ مسلمین را باید به یاد هم بیاورید. تشکیل نظام اسلامی و تلاش در راه آن حتی در حد شهادت، آن هم با آن وضع! این چیزی است که باید از یاد مسلمانان نمیرفت و خاطرۀ آن برای همیشه زنده میماند. آمدن خاندان پیغمبر، امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) به کربلا در اربعین به این مقصود بود."
(خطبههای نمازجمعه تهران، 24/7/1366، به نقل از کتاب «آفتاب در مصاف»، انشارات موسسۀ انقلاب اسلامی-دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، ص236.)
- - - - -
اینطور که بهنظر میرسد، استقبال و آگاهی ملت از برنامهی پیادهروی اربعین، خیلی بیشتر از حد انتظار اصحاب رسانه بود! این یک هفتهی اخیر باورم نمیشد وقتی میدیدم از هر قشری در این باره صحبت میکردند، هرچند پیامکهای خداحافظی آتش به دلمان میزد ، اما خوشحال کننده هم بود... خبر میرسید از همراه شدن پسرهای قرشمال دانشآموز با کاروان، همراه شدن دوستی که مشکل جسمی داشت، پیری که یک ساعت پیاده روی در تهران برایش فاجعه بود، و دوستانی زلالتر از آب و آئینه...
هرچند کار، کار خود ارباب است، اما دست بزرگانِ بچههای بیان معنوی، دانشگاه های هنر،تهران،امام صادق و رفقای عهد آدینه ای و سایرینی که در این پروژهی فرهنگسازی تلاش بسیار کردند را میبوسیم و در حسرت میمانیم برای همسفری با ایشان در اربعینی دیگر...
- - -
ب.ن: دوست دارم گاه نوشتِ آقای یانون را
- ۹۱/۱۰/۱۰