قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

ما را نبی قبیله ی سلمان خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما او حساب کرد
از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم



یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن،
که گذرگاه است ...
گذر از نفس به سوی رضوان حق.
هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند ؟
الرحیل، الرحیل
یاران شتاب کنید! ...
(سید مرتضی آوینی)

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است


دلم از دست خودم نالونه! اومدم که بیام این جا و یکم چرند بنویسم، داشتم آماده می شدم که تو کتابخونه "ترس عاشق شدن" سید محمد سادات اخوی رو دیدم. تفألی بازش کردم و صفحه ی دردام رو شد. ترجیح میدم از زبون "اونی که بهتره" بنویسم:

-----

"... وقتی نفسم تنگ میشه ، یعنی کارد رسیده به استخون... یعنی دیگه نمیشه خودم رو گول بزنم و بذارم هر بلایی که داره می رسه، سرم بیاد . طبیعیش اینه که هر وقت یه کم از اهالی آسمون دور میشم ؛تند و تند دلم می گیره و بلاهای عجیب و غریب میرسن ...خودم می فهمم از کجان اما باورش سخته.

 اگه باورش هم آسون بشه، باز نمی تونم عوض بشم .

یه کم به خاطر خوبی خداست ...یه کم به خاطر ضعیفی خودم که نمی تونم کاری رو که ترک میکنم ؛واقعی ترک کنم.

البته ... یه کم هم به خاطر اینه که ... به خاطر اینه که "نمی خوام " شاید !

این که می گم :

- ادرکنی !

یعنی خودم نمی تونم .

یعنی تنهایی نمی تونم برای خودم کاری کنم.

نه این که بخوام شما به جای من کارام رو بکنین، می خوام بگم دستم رو بگیرین .

می خوام بفهمین که "می خوام" ، اما نمی شه.

می خوام بگم : اراده م ضعیفه و نمی تونم بی کمک شما پیش برم.

 ادرکنی ، رمز بیچارگی آدماست .

هر وقت با نهایت بدبختی صدات می کنم ، واژه کم میارم و خطابم تموم میشه .

سرم رو پایین میندازم و فقط میگم :

  ادرکنی!...

یعنی :منو دریاب!

------

 

استاد می گفت :

"دیدین تا حالا ائمه تو دعاهاشون به خدا قول بدن؟!!

دیگه ازین غلطا نکنین!

نه اینکه سعی نکنین ، نه ... یعنی بفهمین هیچ کاره این ، حتی تو تصمیمتون برای ترک معصیت یا انجام صالحات ... 

ازین به بعد، تو لحظه های گناه ،  باد تو غبغب نندازین واسه خدا ...  سعی نکنین قدرتتونو به ملائکۀالله نشون بدین!

بیچارگیتونو به رخشون بکشین تا دستتونو بگیرن..."

-----

15 سال طول کشید تا بفهمم! تازه اگه فهمیده باشم...

 

پناه میبرم بهت ازنفهمی خودم! 

 اعوذ بک من نفسی ....

 

  • م.م


لطفا به این آدرس رفته و برای ثبت بقیع در یونسکو رای دهید:

http://www.dar-alhuda.net/

-----

مسلما ثبت بقیع در یونسکو گام اول است و گام های بعدی ادامه ی تلاش ها برای اجرای قوانین جهانی یونسکو در این ارتباط است. چراکه قوانین این سازمان نیز به محکمی قوانین سازمان جهانی حقوق بشر است!

  • م.م

این بخش از سخنان رهبر چند روزیست که در بسیاری سایت ها و وبلاگ ها بازنشر شده ، فکر می کنم جای آن را دارد که 100 بار دیگر هم تکرار شود...

اقلا 3 بار از رویش بلند بلند بخوانید!!

 

علامت‌سوال‎های مهم رهبرانقلاب درمقابل«سبک‎زندگی» کنونی/ برای دستیابی به پیشرفت باید «سبک زندگی‎مان» را تغییر دهیم:

 

"چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟ چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟ چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟ چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟ الزامات آپارتمان نشینی چیست آیا رعایت می شود؟ الگوی تفریح سالم کدام است؟ آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست می گوییم؟ دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟ علت برخی پرخاش گریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟ طراحی لباسها و معماری شهرها چقدر منطقی و عقلانی است؟ آیا حقوق افراد در رسانه ها و در اینترنت رعایت می شود؟ علت بروز بیماری خطرناک قانون گریزی در برخی افراد و بعضی بخشها چیست؟ چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟ توجه به کیفیت در تولیدات داخلی چقدر است؟ چرا برخی حرفها و ایده های خوب در حد حرف و رؤیا باقی می ماند؟ ساعات کار مفید در دستگاهها چرا کم است؟ چه کنیم ریشه ربا قطع شود؟ آیا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانواده ها بطور کامل رعایت می شود؟ چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟ و چه کنیم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگیش حفظ شود و هم بتواند وظایف اجتماعی خود را انجام دهد؟"

 

مطالعه ی کامل سخنان 3 دقیقه ای بیشتر وقت نمی برد! پس لطفا اینجا را بخوانید:

 

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=140348

------

پ.ن 1 - بعد از صحبت های فوق العاده ی آقا در مورد سبک زندگی و تولید ملی، دیدن این طرح خالی از لطف نیست.

(پوستر ، ماحصل زحمت برادران سازمان رسانه ای اوج می باشد.)

 

 ----

پ.ن 2- یکشنبه شب در اخبار خواندم : اتحادیه ی اروپا مصوبات قانون جدید تحریم ها را علیه ایران اعلام کرد:

1-کاهش واردات گاز ایران

2- قطع صادرات فلزات به ایران

دوشنبه صبح در تاکسی از رادیو شنیدم: شیمیدان جوان ایرانی (آقای کاشفی) ، در آزمایشگاه توانست برای اولین بار طلا تولید کند!! ایشان از میکروب طلای 24 عیار می گیرد!! میکروب های آزمایشگاهی این آقا (که تعدادشان محدود است)در طول یک هفته به اندازه ی یک دانه ی ماش طلا تولید می کنند :) . اگرچه  فعلا درمرحله ی کشفیات است موضوع ،و تا صنعتی شدن راه درازی دارد ، اما روی 2 گروه را کم کرده است :

 1- کیمیاگران ، از ابتدای تاریخ بشریت

2- سران اتحادیه ی اروپا ، تا انتهای تاریخ بشریت :)

  • م.م

 

داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟

آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟

-

-

-

نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یه روشنفکرم

مگه تا حالا مامانو دیدی؟!

  • م.م


سخت بکوش تا به مقصود دست یابی ، وگرنه در رنج فرومانی.


 

امام جواد علیه السلام

-----

 

اگر طالب باشی ، واصلی؛

از لابلای همه ی آلام تا نخل های بلند فاو،

از سطور وامانده ی کتاب تا بستر عریض اروند

از دانشگاه تا دانشگاه...

شهیداحمدرضا احدی

  • م.م

در صورت تمایل شماره ی (...) را به (...........) پیامک کنید. تعرفه ی این سرویس به ازای هرارسال 50 تومان.

هر از چند روزی یکی از این پیامک ها را به خط تلفن همراه خود دریافت می کنیم.

سرویس پیامک های سلامتی ، انرژی مثبت و ...  .

در این بین از همه مهم تر آن هایی هستند که در قالب دریافت اخبار روز وارد میدان شده اند.

اتفاقا یکی از نزدیکان ،امشب پیامک های یکی از این سرویس ها را که دیروز از روی کنجکاوی و بیکاری (چون اصولا کار مسخره ایست بنظرم) آن را فعال کرده بود ،نشانم می داد. اخبار ، گزارش حال و روز مهدی هاشمی از زندان بود! (خیلی زیرکانه بود خبر و اگر حواستان جمع نباشد نمی توانید بی طرفانه نبودن آن را بفهمید). حدس می زدم سرویس بودار است و از جریان هایی ست که دارد برای استارت هیجانات انتخاباتی فعالیت می کنند. پیامک های بعدی که گزارش تصمیمات سران اصلاح طلب برای شرکت در انتخابات بود مرا کمی به خودم امیدوار کرد!

ادامه اش بدون شرح است ،

فقط 2 نکته :

1- به مسئولان (عاجزانه) : پیش گیری بهتر از درمان است.

2- به دوستان ( آمرانه) : از  همین حالا مراقبت کنید...

  • م.م


دل گرفتگی روز جمعه به خاطر این است که چون روز جمعه، روز امام زمان (عج) است و امام اعمال شیعیان را می نگرد، محزون می شود. او مصدر است، پس مشتقات او هم به حزن او محزو میشوند.

 

آیت الله کشمیری(ره)

-----

سقوط از نگاه پر از مهربانیت را باید در جعبه ی سیاه دلم جستجو کنم

  • م.م


منتَظَر درمقامِ عمل

منتظر درمقام عمل ، اهل خدمت به دیگران است ، اهل خودسازی و قیام بر علیه خود است ، اهل فعالیت مجاهدانه است. اهل تلاش و پشتکار است. مشخصه ی منتظر اینست که درسش ازهمه بهتر است؛ و درعین حال برای کارکردن هم وقت دارد.این دو را می تواند با هم جمع کند، چون روحش سالم است.

شهید چمران وقتی با استادی درس گرفت که معروف بود به هیچ کس نمره ی 20 نمی داد، نمره ی 22 از آن استاد گرفت، تا جایی که آن استاد به دانشگاه اصرار کرده بود که باید این نمره ی 22 ثبت بشود. آن وقت خود ایشان در مناجاتش می نویسد که :خدایا من در درس خواندن کم نگذاشتم ، تو خودت میدانی به چه دلیل؟ برای اینکه دوست نداشتم یک مسلمان از نظر علمی زیر دست کافر باشد.

باید ثابت کنیم که مهدویّون از همه بهترند

ما چاره ای نداریم برای اینکه در این جهان آزاد و پر از رقابت ، ثابت کنیم که مهدویون از همه بهتر هستند. ما باید به جایی برسیم که وقتی سوال می شود: منتظر چه کسی است؟ همه بگویند: "معلوم است ، کسی که از همه بانشاط تر است ، بیشتر از همه خدمت می کند، بیشتر از همه درس می خواند ، نستوه و خستگی ناپذیر است و در یک کلام کسی است که بلد است چگونه زندگی کند."

...

فضایل فردی و اجتماعی تنها در سایه ی ظلم ستیزی ارزشمندند

همه ی اخلاق فردی و اجتماعی منتظر، تنها در مسیر انقلابی بودن و مبارزه با ستمگران و مستکبران قابل قبول است؛والا نه خدا از انسان، خوب بودن های عاقیت طلبانه را می پذیرد ونه خلق خدا از آن طَرفی می بندند. معنویت اصیل و انتظار حقیقی را باید در فرهنگ جهاد جست و جو کرد. همان جهادی که رسول خدا فرمود اگر کسی لااقل آرزوی آن را در سر نداشته باشد، دچار نفاق خواهد شد.

 

اخلاق اجتماعی ، از سلوک مهربانانه و حق شناسانه با خانواده و مردم شروع می شود و با انقلابی بودن و مبارزه در راه نجات بشر تداوم می یابد و به ظهور منجی عالم بشریت ختم می شود. نمی توان در هیچ مرحله ای متوقف شد. در هر مرحله ای متوقف شویم ، چه بسا تمام راه آمده را بازگردیم و به ظالمانی به خود و جامعه مبدل شویم. چون در شرایط امروز هرکسی سکوت کند و کنار بکشد، خود به خود کمک کار و یاور ظالمان خواهد بود؛ چرا که ما در زمانی هستیم که دیگر جنگ نهایی آغاز شده است و رویارویی کامل جبهه حق و باطل شکل گرفته است.

 

از کتاب " انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه " ، علیرضا پناهیان

 

  • م.م


برای پیش برد پایان نامه ام مجبور شده ام با تعدادی از اساتید خارجی ارتباط برقرار کنم تا شاید بتوانم از راهنمایی ها و نتایج تحقیقاتشان استفاده کنم.

چند نامه با چند فرمت مختلف تهیه کردم و به اقتضای احوالاتشان برای کسانی که آدرسشان را اکثرا از توی مقالات علمی درآورده بودم فرستادم. نتیجه این بود:

نامه ی شماره ی 1 : به استادی از یکی از مراکز تحقیقاتی کشور پرتغال.

نتیجه : پس از ابراز خوشنودی از اینکه درارتباط با موضوع مورد مطالعه ی ایشان فعالیت می کنم، تمام سوالات را یکی یکی پاسخ گفتند وعنوان کردند مقاله ای درحال تنظیم دارند که به درد من خواهد خورد و پس از انتشار آن را برایم خواهند فرستاد. در مکاتبات بعدی، پس از اینکه متوجه شدند برای دریافت اطلاعات عجله دارم، مقاله شان را قبل از اینکه منتشر شود برایم فرستادند.

نامه ی شماره ی 2 : به استادی بسیار معروف از دانشگاه کمبریج انگلستان .

نتیجه : پس از عذرخواهی به دلیل تاخیر درجواب ، علت تاخیرشان را بازنشسته شدن از دانشگاه و درنتیجه تاخیر در دریافت نامه از طریق ایمیل دانشگاه عنوان کردند. لیستی از تمام مقالات منتشر شده شان را فرستادند و گفتند آمادگی این را دارند که نسخه ی الکترونیکی هرکدام از مقالات ایشان را که بخواهم برایم تهیه کنند و بفرستند. علاوه بر آن pdf یک تز ارشد در زمینه ی موضوع مورد بررسی و نیز تعدادی از کارخانجاتی که ماه ها در اینترنت برای پیداکردن اطلاعات دنبالشان گشته بودم + دیتیل هایی از موضوع را برایم فرستادند. نیز به علت بازنشستگی ، جدا شدن از محیط دانشگاهی را عنوان کردند و مرا به دانشجوی دکترایی در فرانسه برای ادامه ی راهنمایی ها ارجاع دادند. کمکشان بیش از درخواست من از ایشان بود!

و اما اصل ماجرا:

در طول جستجوهایم، با خوشحالی بسیار 2 تن از استادانی که در این زمینه در کشور کانادا فعالیت می کنند را مسلمان یافتم. یکی ایرانی الاصل و دیگری با نامی عربی –شیعی- از کشوری مسلمان (احتمالا مصر). هر دوی این اساتید از محققان برتر یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی کانادا هستند. تصورم این بود که اگراز 2 استاد دیگر پاسخی دریافت نکنم ، حتما این 2 بزرگوار کمک خواهند کرد. پس نامه ی 3 و 4 را برایشان فرستادم:

نامه ی شماره ی 3: به استاد ایرانی مقیم کانادا.

پاسخ: پاسخی دریافت نشد.

نامه ی شماره  ی 4: به استاد مسلمان مصری:

پاسخ (با تاخیر بسیار) : عنوان کردند بخاطر مسائلی که اخیرا اتفاق افتاده (شکراب شدن میان ایران و کانادا ) با این که خیلی دلشان میخواهد به من کمک کنند ، اما می ترسند و این کار را نمی کنند! و فقط برای موفقیت بنده ابراز امیدواری کرده اند!

اما بشنوید از استاد شماره ی 1 (از کشور پرتغال ) :

گفتیم که ایشان در مکاتبات بعدی، پس از اینکه متوجه شدند برای دریافت اطلاعات عجله دارم، مقاله شان را قبل از اینکه منتشر شود برایم فرستادند! این مقاله حاوی اطلاعاتی بود در راستای تحقیقاتی که از سال 2008 شروع کرده بودند ، به این معنی که فقط بخش داده برداری آزمایشگاهیشان از 2008 شروع شده بود و مقاله هنوز تکمیل نشده است. تا اینجا با فونت 9.5 در فایل ورد 19 صفحه طول مقاله است.و قسمت های مهمتر را برایم bold کرده اند. احساس می کنم فقط اساتید بتوانند عمق فاجعه را درک کنند ، وقتی تصور کنند که اینجانب (سرکارعلیه ، خودم ) می توانم این مقاله را به 2 بخش تقسیم کرده و در فرمت 2 مقاله ی ISI برای ژورنال های خارجی بفرستم ، در حالی که استاد نیکوکار نامبرده هنوز مشغول تکمیل تحقیقاتشانند!

  فکر می کنم باید این موضوع را خودم در نقش یک بچه مثبت و قبل از اینکه از وساوس شیطان مکار جانم به لبم بیاید،  به وبلاگ "استادان علیه تقلب" بفرستم ، بلکه آنها جلوی این حرکت سخیف قریب الوقوع را بگیرند!*

حرکت این استاد ذهنم را به "مدینه ی فاضله" ی جامعه ی ظهور برده است! آن گاه که همه باهم برادرند و چنان اعتمادی به هم دارند که گویی جانشان برای هم در می رود!

و دارم فکر می کنم که به آن 2 استاد دیگر مسلمان و هموطن چه باید بگویم. فکر می کنید تذکر این مرحله ی ابتدایی از پیشرفت انسانی که : "زکات علم نشر آن است" می تواند به حالشان سودمند بیافتد و کارگشای ما که هیچ، اقلا نجاتبخش خودشان باشد؟!!

بی خود نیست وقتی روایتی میشنویم در باب اتفاقات ظهور که : زمانی که مهدی(عج) قیام کند، بیشترین مردمی که به حقانیتش پی می برند و به سرعت و بدون مقاومت به او می پیوندند از اروپا هستند،زیرا مردم اروپا به سطح بسیار بالایی از شعور و حق طلبی رسیده اند و دربرابر حقیقت ظهور سر تعظیم فرود می آورند.**

  *البته این به مزاح بود و بنده بسیار آدم خوبی هستم در این زمینه ها ، اما دلم برای این مقدار از اعتماد آن استاد می سوزد، شاید دفعه ی بعد کسی به خوبی من به پستش نخورد و زندگیش را به باد دهد!

**روایت نقل به مضمون است و منبع دقیق آن را پس از پیدا کردن ذکر خواهم کرد.انشاالله...

داستان ادامه دارد...

 

  • م.م


ما مردم ایران ، همه ، زبر و زرنگیم

افسوس ، که چون بوقلمون ، رنگ به رنگیم !...

نقل از پدر-17مهر91

 

پ. ن : تذکر دوستان بجا بود: "همگی" بجای "همه" وزن را تصحیح می کند.

 

  • م.م
script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://scas.ir/wp-content/uploads/2012/12/scas-right.js‘>