به بهانه ی فرهنگ از یاد رفته ی " اخوت و برادری در روز عید غدیر"
گفتاری را به مناسبت عید غدیر از جناب پناهیان با عنوان - "اخوت اسلامی"؛ آخرین گام جامعه دینی برای رسیدن به مرحله ظهور- دریافت کردم.
کلیت سخن ایشان در مورد برخورد غیر برادرانه ی امروز ما در جامعه با یکدیگر بود : حرف دل خیلی هایمان...
اینکه همه ی ما هم که خوب باشیم برای خودمان خوبیم و خوبیهایمان به درد دیگران و در نهایت به درد امام زمانمان نمی خورد. اینکه بلد نشده ایم با دیگران خوب باشیم تا با ما خوبی کنند ، اینکه :
" اینکه فقط برای خودت آدم خوبی باشی، کافی نیست. برادری کردن با سایر مؤمنین هم ملاک است. اگر هر کسی فقط گلیم خودش را از آب بکشد و هر کسی فقط مسئولیت کار خودش را به عهده بگیرد و با دیگران کاری نداشته باشد که امام زمان(ع) برای یک چنین آدمهای خوبی نخواهد آمد.
نیاز امروز جامعۀ ما؛ بالابردن سطح فرهنگ برادری است
آیا خوبها حاضر هستند خوبیهایشان را به اشتراک بگذارند؟
امروزه نیاز عمدۀ جامعۀ ما بالا بردن سطح فرهنگ برادری است و میتوان گفت که حتّی خوبهای جامعۀ ما نیز در این زمینه مشکل دارند. یعنی خوبهای ما نیز هر یک به تنهایی خوب هستند و به این سادگیها حاضر نیستند با هم خوب زندگی کنند و خوبیهایشان را به اشتراک بگذارند و همافزائی کنند.
خوب بودن یک چیز است و «با هم خوب بودن» یک چیز دیگر است، اخوت اسلامی حرفهای فراوانی برای ما دارد. امام زمان(ع) جامعهای میخواهد که خوبان آن جامعه بتوانند «با هم» خوب زندگی کنند نه اینکه فقط خودشان بهتنهایی آدم خوبی باشند. خیلیها خودشان به تنهایی آدم خوبی هستند ولی وقتی در یک جمع یا در یک تشکّل قرار میگیرند، تازه دعواهایشان شروع میشود و این خیلی بد است..."
این مطالب را که میخواندم خیلی دلم گرفت. یاد همه ی سالهای گذشته ی دانشجویی افتادم و دغدغه ی همیشگیم برای این موضوع. همیشه دنبال جواب این سوال بودم که چرا ما ایرانیهای مسلمان اینقدر با هم نا مهربانیم. چرا اینقدر خود محور و منفعت طلبیم.چرا حتی در گروه ها و موقعیت هایی که منافع عمومیمان در میان است منتظر یکدیگر میمانیم و دلسوزانه –به خاطر خودمان هم که شده- کار را پیش نمی بریم. همیشه منتظریم تا دیگران قدمی بردارند و این دیگران هیچوقت پیدایشان نمی شود. توی این سال ها هیچ تجربه ی موفقی از کار تیمی در خودم،دوستان و اطرافیانم ندیدم. با اینکه همیشه و همه بالاتفاق معتقد بودند اگر فلان کار را گروهی انجام دهیم موفقیتمان تضمین است، اگر برای بهمان موضوع با هم فکر کنیم حتما چاره ای میابیم ، اما دریغ از یک بار عمل. همیشه یکدیگر را تنها گذاشته ایم و رفته ایم دنبال "خودمان". روز به روز داریم از هم دورتر می شویم و نسبت به یکدیگر نا مهربانتر. نمیدانم چرا نمیخواهیم بفهمیم که " خوبی به تعداد همه ی ما وجود دارد و نیازی نیست آن را از یکدیگر بقاپیم" .مگر فلسفه ی خمس و ذکاتمان غیر از این است که با بخشش آنچه به ما عطا شده به دیگران به آن برکت میدهیم و مقدار بیشتری دریافت میکنیم؟ به زبان روشنفکریش می شود همان قانون جذب و "راز"ی که چندی است مثل خوره به جانمان افتاده و نمیگذارد بشنویم و بفهمیم سخنان عظیم نهج البلاغه ی مولایمان را که بسیار جامع تر و کامل تر و به هدایت هزاران بار نزدیک تر است...
آنوقت هر اتفاقی هم که توی مملکت می افتد میگوییم " آنها...." و با همین یک کلمه حساب خودمان و هفت جد و آبادمان را از اشتباهات یا هر چیز دیگر جدا میکنیم. میگوییم اختلاس کردند، زدند ، بردند ، کشتند ... بزرگترین و مخلص ترین هایمان به شهادت میرسند و ما به جای لحظه ای تاسف و بدون لحظه ای مکث ، یکهو میگوییم خودزنی کرده اند! آخر مگر ما دیوانه ایم؟اصلا فرض که دیوانه ایم _که حقیقتا هم تا جنون محض فاصله ای برایمان نمانده_ می آییم دانشمندانمان را میزنیم؟! مگر کسانی که مملکت را اداره میکنند از فضا آمده اند؟ همه از جنس خودمانند : ایرانی ، و خیلی هاشان با چند واسطه فک و فامیل و دوست و آشناهایمان ، با همین تفکرات. اکثریت خروجی های مدارس و دانشگاه های همین مملکت اند با همین فرهنگی که از آن حرف میزنم...
این خودمحوری آنقدر درونمان ریشه دواند، که به شاگرد و استادی دانشگاه هم رسید ، استاد هم میترسد اطلاعاتش را در اختیار دانشجویش بگذارد، مبادا که ایده های ناب نداشته اش را دانشجو بدزدد یا سالی بعد با کوله باری از تجربیات ارزنده ای که استاد در اختیارش گذاشته ، جای او قد علم کند!...
بگذریم و بخوانیم فرازی دیگر از سخنان زیبای جناب پناهیان را! :
"مهمترین ویژگی در بین همۀ ویژگیهای امّت آخرین پیامبر که ما مسلمانان هستیم چیست؟ آیا صبر است؟ توکّل یا شهادتطلبی است؟ نماز و روزۀ قشنگ است؟ این سؤال را حضرت موسیبن عمران(ع) از خداوند پرسید و گفت: «خدایا! مقام معنوی بلند امّت آخرالزمان را به من نشان بده!» خداوند فرمود: «ای موسی! این مقام، مقام بسیار بالایی است و تو نمیتوانی آن را ببینی!» عرضه داشت: «خدایا! به میزانی که طاقت دارم به من نشان بده!» خداوند متعال هم مقام معنوی امّت آخرین پیامبر را به قدر طاقت موسیبن عمران(ع) نشان داد و از عظمت این مقام به حضرت موسیبن عمران حالت بیهوشی دست داد. وقتی به هوش آمد پرسید: «خدایا! امّت آخرین پیامبر چگونه به این مقام بالا رسیدند؟» خداوند فرمود: «بهخاطر یک ویژگی به اینجا رسیدند و آن «ایثار» است.» ایثار یعنی چیزی را که خودت شایستهاش هستی، نیاز داری و مستحقش هستی به برادرت بدهی.
سیاستمداران ما باید با هم مهربان و نسبت به هم ایثارگر باشند/ مؤمن بودن نیاز به کار تیمی و گروهی دارد/ امام زمان(ع)، «جامعۀ خوب» میخواهد، نه آدمهای خوب را
ما هنوز با این سطح فاصله داریم، نمیدانم این برادری اول باید در بین مردم به اوج برسد و بعد سیاستمدارها از مردم یاد بگیرند و متأثر شوند یا باید برعکس باشد؟ آیا اول باید این فرهنگ برادری در بین بزرگترهای جامعه اوج بگیرد و بعد جوانترها از آنها یاد بگیرند یا بالعکس؟ اما به هر حال اینها با هم رابطۀ متقابل دارند. یعنی اگر ما در بین خودمان مهربان نباشیم، نباید انتظار داشته باشیم سیاستمدارهایمان با هم مهربان باشند و اگر سیاستمدارهای یک جامعه با هم مهربان نباشند و بالاتر از آن اگر ایثارگر نباشند، جامعه نابود خواهد شد. آنها باید برادری را در حد بالا رعایت کنند و اگر مقداری هم حق آنها خورده شد و به آبرویشان هم لطمه وارد شد، بگذرند...."
- ۹۰/۰۸/۲۵