قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

ما را نبی قبیله ی سلمان خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما او حساب کرد
از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم



یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن،
که گذرگاه است ...
گذر از نفس به سوی رضوان حق.
هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند ؟
الرحیل، الرحیل
یاران شتاب کنید! ...
(سید مرتضی آوینی)

راهیان نور 90

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۱، ۰۹:۰۵ ق.ظ

این ها را دقایق آخر روز 28 اسفند، قبل از سفر نوروزیمان داشتم می نوشتم ، که البته ناقص ماند و ارسال نشد ، میگذارمش محض سنت یادآوری! :

.

 

دلم نیامد پستی نگذارم و اسفند 90 بگذرد و وبلاگم بی توفیق بماند !

فقط یک پست کافیست برای اسفند ، آن هم باید رنگ و بوی راهیان نور 90  را داشته باشد.

اسفند را خیلی ها با بوی عید می شناسند و خیلی های دیگر که بحمدالله تعدادشان روز به روز در حال فزونی ست ، با راهیان نور و حال و هوای شهدا می شناسند. شهدایمان دارند تاریخ 2500 ساله ی نوروزمان را هم عوض می کنند، دمشان گرم!!

آن روزهای عجیب و فرسوده کننده ی تحویل پروژه گذشته است . همان روزهایی که عجیب دلشوره ای برایم داشتند ، می ترسیدم نرسانندم به جنوب و باز هم جا بمانم.

آسید مرتضی جان نمی دانم از آن طرف وبلاگ هم چک می کنید با نه!  من دوست دارم خیال کنم الان دارید این سطور را با لبخند می خوانید ! حتی از اینکه برایم کامنت بگذارید هم دیگر تعجب نخواهم کرد!  

...حتی وقتی گفتند "اولویت سومی هستی و آمدنت با خود شهداست فقط" ، لحظه ای هم شک نکردم ! یک چیزی ته دلم می گفت روی همان "تحویلِ 6 روز زودتر" حساب کن و پیش برو. یادم نمی رود :

5 شب مانده بود به سفر و فقط معجزه می توانست یک طرح 61 هکتاری را جمع و جور کند و بعدش هم  دعوت شود یک اولویت سومی. نیمه های شب بود و من توی همین فکر ها بودم که هم دانشگاهیمان ، شهید چمران آمد و هیبتش تمام ذهنم را پرکرد. بلند شدم، وضو گرفتم و نشستم به قرآن خواندن ، به نیت او ، دوباره از همان "چیز"های عجیب به ام گفت کار ، کار خود سال بالائیت است! او، هم این لحظات تحویل پروژه را گذرانده ، هم استاد طرحت به احتمال قوی استاد او هم بوده!! آخر این استاد قدیمی ترین استاد هنرهای زیباست که از دوره ی پهلوی در دانشکده ی ما به جا مانده! یعنی دیگر می شد تمام پروژه را بدون توضیح سپرد دستش! خنده ام گرفته بود که چرا تا آن لحظه متوجه شما نشده بودم.

آرامش محسوسی بر دلم افتاد و شب بعد را مخصوص شما قرآن خواندم و کار را سپردم دستتان. فردا عصرش وقتی ندا – با اینکه از هیچ چیز خبر نداشت - بدون لحظه ای مکث گفت "توی شیت بندی کمکت می کنم" یک لحظه دلم گرفت : من که دیگه جنوب برو نیستم ، چه فایده...!

فکر می کنم 1 ساعت هم نگذشته بود که ریحانه زنگ زد و خبر جنوبی شدنم را داد! آن موقع شما داشتید لبخند میزدید درست است؟   از آن به بعدش هم بماند که چقدر عوامل مختلف دست به دست هم دادند تا کار تمام شد.

یادم نمی رود که این شما بودید که به شیت ها آبرو دادید ،  وگرنه ، خیلی از مدارک طرح ناقص بود ، مقاطع ، تحلیل ها ، دیاگرام ها و ... . وقتی توی نگارخانه بچه ها از طرح م.م تعریف می کردند ، توی دلم می خندیدم. حتی وقتی گفتند بهترین نمره شده ای، نمی دانستند کار سال بالائیمان بوده است

این مقدمه ی اردو بود! وشما دیگر خودتان میدانید، مقدمه که این باشد ، محتوا چیست...

می گذرم از لحظات اردو ، لحظاتی که خیلی تلاش کردم بنویسمشان و نتوانستم،

نوشتن آن لحظات فقط قلمی می طلبد از جنس قلم خود آقا سید مرتضای آوینی .

می گذریم!...

.

  • م.م

نظرات  (۲)

  • توسط:فصل سبز وصل
  • سلام بر م.م بزرگوارسال جدیدتون مبارکوقتی نوشته هاتون رو می خوندم اشک از چشمانم جاری شد...چه سعادتی دارین؛ یکی مثل من با اینکه خودشو آماده کرده بود برای رفتن یکهو بهش خبر میدن که موقع نام نویسی به تعداد توجه نشده بود و نام شما اضافه بر تعداد مجاز بوده، یکی هم مثل شما از اولویت سوم انتخاب میشه....امثال من ها بی لیاقتیم، اونقدر بی لیاقت که حتی هنوز برای یکبار هم قسمتش نشده که پا به اون سرزمین بذاره...با این تفاسیر، شما حتما تحت توجه شهدا و به تبع اون تحت توجه سید شهدا هستید، دعامون کنید....یا علی
  • توسط:خوشرفتار
  • سلام.پیشنهاد میکنم مداحی حاج ابوذر بیوکافی رو که فاطمیه امسال در مورد بیداری اسلامی برای مردم مظلوم بحرین بهمراه کارهایی که برای حضرت خوندن و گوش کنید اگه خوشتون اومد استفاده کنید. در ضمن ایشون برای امام خامنه ای وشهدا بصورت صوتی وتصویری کارهایی اجرا کردن که خیلی زیباست.التماس دعا. آدرس سایت:www.heyatesarollah.ir

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://scas.ir/wp-content/uploads/2012/12/scas-right.js‘>