قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

ما را نبی قبیله ی سلمان خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما او حساب کرد
از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم



یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن،
که گذرگاه است ...
گذر از نفس به سوی رضوان حق.
هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند ؟
الرحیل، الرحیل
یاران شتاب کنید! ...
(سید مرتضی آوینی)

شنیدیم که معترضان امریکایی جنبش "وال استریت" در سرمای شدید هم مکان های تحصن خودشون رو ترک نکردن. پلیس با جمع آوری وسایل گرماساز سعی کرده متفرقشون کنه اما اون ها از ترفندهایی مثل استفاده از دوچرخه برای تولید برق و گرمای مورد نیازشون ( توی همون چادر ها) استفاده می کنند!

اول از همه : ای ول !

دوم : شنیدید میگن " مکروا و مکر الله والله خیرالماکرین " ؟ 

 ربطش چیه؟  اینه : این امریکایی ها (البته به همراه رفقای اروپائیشون)  اولین کسایی بودن که اومدن و بحث پایداری و صرفه جویی و استفاده از انرژی های تجدید پذیر رو مطرح کردن. نه این که دلشون به حال طبیعت و این حرفا سوخته باشه ! نه .سیاستشونه! چون نمی خواستن هر روز صبح که از خواب پا می شن استرس اینو داشته باشن که امروز قراره این خاورمیانه ای های گور به گور شده سر نفت چه قری برامون بیان! اینه که گفتن بیاین فکر کنیم چجوری میشه اصلا قید نفت رو بزنیم! خلاصه که 40-50 سال کار کردن رو این قضایا و الانم تو این حرفا غولن واسه خودشون.

اما خداییش ! کی فکر می کرد یه روزی به ضررشون تموم شه؟!

از یه طرف دستشون از چاه های نفت عراق و لیبی و ... کوتاه شد (قراره بشه!) از طرف دیگه هم ملتشون از "انرژی پاک"شون علیهشون استفاده می کنن. اینو میگن چوب ۲سر طلا!

حالا ماها که جدیدا همش ناراحت این هستیم که چرا دیر به این فکرا افتادیم میتونیم خوشحالم باشیم! چون تو این سالها که ما به فکر انقلاب کردن بودیم و از علم مثلا عقب افتادیم (به گفته ی چپولامون البته) اونا زحمتارو کشیدن. حالا ما 2 لپی نتایج زحماتشونو قورت میدیم و خودشون...!  خیلی خبیث شدم که!  آخه خوب که نگاه کنیم ته قضیه همینه .

به عبارتی :  خدا خیلی هوامونو داره... خیییلی

 

پ.ن : ما با مصادیق استفاده از انرژی های تجدید پذیر مشکلی نداریم و از "بلاد کفر" به واسطه ی زحماتشان در این زمینه سپاسگذاریم!

  • م.م

دو روز است که آسمان زمینش را دارد بی امان می باراند .

و من  مثل همیشه ی روزهای بارانی عجیب دلم گرفته است.

گاهی دلم آسمانی می شود و گاهی زمینی.

در برزخم! این حال معنویست یا ...؟ 

در همین افکارم که از دوستی پیامی برایم می رسد:

" باران می بارد

به حرمت چه کسی؟

نمی دانم!

همین قدر می دانم باران صدای پای اجابت است و خدا با همه ی جبروتش دارد ناز می خرد... نیازت را به درگاهش ببر!

وقت استجابت است."

کاش حال دلم  به خلوص قطره های بارانت برسد... 

  • م.م
چند سالی میشه که میخواستم یه وبلاگ درست کنم برای خودم و توش مطلب بنویسم . دقیق تر بگم : ۳ سالی میشه !!! خیلی وقت ها جرات شروع کارای جدید رو نداریم . کارهایی که اصلا کار نیستن! بس که ساده و پیش پا افتاده ان .مثل قبول شدن تو کنکور! اینم از اون دسته کارها بود برای من و امثال من که برای شروع هر کار جدیدی دلو به دریا نمیزنیم و هی امروز و فردا میکنیم . انقدر که وقتی به خودمون میایم که میبینیم چقدر دیر شده...

وبلاگ نویسی رو دوست دارم چون راحت تر از دنیای واقعی میشه آدمای هم صنف و هم عقیده رو پیدا کرد و باهاشون ارتباط برقرار کرد. میشه حرفایی رو زد که شاید با آدمای دور و برمون نتونیم بزنیم یا اصولا گوشی برای شنیدنشون اطرافمون پیدا نکنیم. و یا شایدم جرات گفتنشو نداشته باشیم.شایدم خجالت بکشیم! (به جاش تا دلتون بخواد چشم هست برای دیدن! چشم هایی که ساعت ها میتونن تو وبگردی و گوگل گردی خودشونو مشغول کنن ...)

...راحت تر میتونم حرف های دلمو بنویسم . میتونم هر لحظه امیدوار باشم به اینکه یه دوست هم مسلک با خوندن حرف هام و نظرش بهم ثابت کنه که هنوز آدمایی هستن که مثل من فکر کنند و دغدغه هاشون شبیه دغدغه های من باشه... بگذریم

این که میگم دیر شده درمورد وبلاگ نیست.اینکه یه بهانه ی کوچیکه.یه بهانه برای یادآوری خودم به همه ی اون قول ها و قرار هائی که توی این سال ها به خودم دادم و ... وقتی برمیگردم و به پشت سرم نگاه میکنم میبینم تو هر مرحله ای از زندگیم نسبتآ  نسبت به قبل موفق تر عمل کردم . اما "ای کاش"های پیش روم انقدر زیادتر و سنگین تر بودن که نذاشتن شیرینی موفقیت هامو بچشم.

 بچه تر که بودم همیشه به این فکر میکردم که چرا انقدر بزرگتر ها اقسوس عمر گذشته و فرصت های از دست رفته رو میخورن. جوابش هم برام روشن بود: "حتمآ آدمای تنبلی بودن خوب!اما من که آدم زرنگیم .قطعآ وقتی پیر بشم اینجوری نمیشم"!

راستش الان پیر نیستم . هنوز اوایل دوران میمون جوانی رو سپری میکنم! اما هر لحظه از خودم می پرسم که :

" از ما گذشت که کاری کنیم

کاری که دیگران نتوانند کرد" ؟؟؟

  • م.م
script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://scas.ir/wp-content/uploads/2012/12/scas-right.js‘>