- ۱ نظر
- ۲۶ آذر ۹۱ ، ۲۱:۵۳
برنامهی بسیج به مناسبت روز دانشجو، 21 آذر 91، تالار شهید چمران دانشکدهی فنی
1- بچه ها تلاش کرده بودند شفاهاً و اس ام اساً اطلاع رسانی کنند اما اطلاع رسانی ها کافی نبود. با این حال به خاطر حیثیتی شدن قضیه - درتلافی برنامهی دیروز انجمن! - خیلیها شرکت کرده بودند و اگر غیر از این بود...!
2- سخنان آقای رحیم پور مثل همیشه خوب بود، اما گلهی بچه ها به جا بود: بهتر بود حداقل یکی از مسئولان کمی تا مقداری مرتبط به آقای رئیس (و نه نعوذ بالله خود رئیس) می آمد... هرچند از پارسال و دعوت کردن لاریجانی بهتر بود!
با این حال، به نظرم اوج حرف های رحیم پور این قسمتش بود:
بازخوانی 16 آذر 32 مشکل را حل نمی کند، ما الان درآذر 91 هستیم... آن وقتی که باید خون میدادیم، دادیم، اکنون باید فکر و ایده بدهیم، امروز پایان نامه های ما به جای گلوله تأثیرگذار است و اگر در زمینهی تحقیقات درست عمل نکنیم خیانت کرده ایم. تا 10 سال آینده را نشانه گذاری کنید، این 10 سال خیلی حیاتی است، باید در مهندسی و پزشکی تمدن سازی کنید و 10 سال دیگر اگر جز این عمل کرده بودیم باید یقه ی خودمان را بگیریم و جواب خون شهدایمان را بدهیم... حوزه و دانشگاه اگر تا 10 سال آینده نتوانند از موانع مهم بیداری اسلامی عبور کند، باید محاکمه علمی شود.
3- کیلیپ مستند کانون رسام بدک نبود! اما خدائیش دلم برای حمدیهی انجمنی دانشکده سوخت! کلاً بچههای بسیج همیشه جوری رفتار نمیکنند که پشتشان صفحه نگذارند، معتقدم بخش جو دادناش خیلی پرزنگ بود! هرچند بخشهای خاتمی ِ 83اش محشر بود.
4- نقطه ی عطف برنامه حضور آقای تیری میسانِ فرانسوی بود. ادبش در ننشستن در شروع سخنانش مرا مسحور خود کرده بود! بد نیست یک چیزهایی از فرانسوی ها یاد بگیریم. حرفهایش از بطن دل یک حنیفِ واقعی بر میآمد. به احتمال 99 درصد مسلمان نبود(هنوز نمی دانم) اما چنان از شهادتطلبی درمکتب ما به حسرت سخن میگفت و آن را کمال تعالیطلبیهای همهی انسانها معرفی میکرد که باورش برایم خیلی سخت بود. تا به حال به «شهادت» به عنوان یک موضوع فطری و روانشناختی با این حال و هوا (ایدهای که ما خودمان را برای یک هدف مقدس قربانی کنیم) نگاه نکرده بودم. خیلی نگاه شهادت طلبی اش بین المللی بود! حسرت میخورد به ما و میگفت: شما به واسطهی تحریم دچار فشارید اما اقلاً از کیفیت زندگی معنوی بالایی برخوردارید، راهتان درست است. اما ما، در غرب هم تاوان تحریم کردن شما را خودمان داریم میدهیم و هم به خاطر روشهای تربیتی که از صدقه سر دولت امپریالیستی امریکا از بعد انقلاب کبیر فرانسه به ما تحمیل شده، زندگیهای پوچی داریم. اوج این حالت (قربانی کردن خود برای یک هدف مقدس) در انسان های غربی نهایتاً در قربانی کردن خود برای خانواده تعریف میشود و اینکه کسی بیاید خودش را بخاطر منافع گروه کثیری قربانی کند یا به شهادت برسد میشود دیکتاتوری و در دولت ها نه تنها ارزش محسوب نمی شود که با این فرهنگ به صورت نهادینه شده ای مقابله میشود، پس دیگر چه جای رسیدن به کمال برای انسان غربی باقی میماند...
آقای تیری میسان در حال امضای کمپین یک میلیون امضایی دانشجویان ایرانی علیه تحریم ایران
- - -
پ.ن1: سخنان رحیم پور و تیری میسان نقل به مضمون اند.
پ.ن2: حنیف به معنای حق گرا و دقیق ترش به معنای کسی ست که متمایل به حق باشد.
20 آذر 91، سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام،
درحالی که سرریز جمعیتی که برای شرکت در برنامهی انجمن در تالار فردوسی دانشکدهی ادبیات هجوم آورده اند، تا حیاط را پر کرده،
و همه به آزادانه ترین شکل ممکن مشغول تکاپو وهیاهوی اند،
و در حالی که حراست کاری به کار احدالناسی ندارد،
و درحالی که سیستم های تصویری و صوتی دانشگاه که هیچ وقت خدا برای برنامه های مسجد و بسیج و امثالهم مهیا نیستند، حالا دلشان برای جمعیت توی حیاط هم حتی سوخته و تا ارتباط تصویری تالار برای بیرونی ها هم تأمین شده،
و درحالی که صدای سرود خواندن و کف زدن تا گوش مسجدی ها (آن ها که همیشه محکوم به رعایت سکوت اند) را هم آزار میدهد
و در خیلی حال های دیگر،
آقای سید محمد خاتمی چنین روضه می خواند :
" با کمال تاسف، دانشگاه تهران که باید مظهر آزادی و رهایی و بحث و اندیشهورزی و خردورزی باشد، امروز با تنگناهای زیادی روبهرو است.
... اگر از مقام انقلاب اسلامی، آزادی اندیشه و بیان و آزادی مردم و اگر انقلاب ما نقدکنندهی خشونت و رسمیتبخشنده به گفتوگو و مذاکره بود، دانشگاه باید بیش از هر جای دیگر این امور را تجلی بخشد که متاسفانه دانشگاهها با تنگناهایی مواجه است."
- - -
بگذریم از اینکه چقدر فعل و فاعلش هم داغان پاغان است! به حرف هایش درمورد موسوی و کروبی هم نمی خواهد فکر کنیم...
از لغو مجوز مناظرهی بسیج و انجمن هم که بگذریم
میرسیم به برنامه ی بسیج که فردا قرار است در تالار شهید چمران دانشکدهی فنی غریبانه برگزار شود...
و یک بار دیگر برسیم به حرف سید مرتضی که می گفت: "در جمهوری اسلامی همه آزاداند الا حزب اللهی ها"
- - -
اصلاً از همه اش می گذریم و درس می خوانیم :)
زمستان سردی ست
تضاد اتفاقات وجودم را فریز کرده است، اما
برف امسال روحم را خواهد شست،
خواهش می کنم ببار...
درختچه ی شقایقِ نحیفی که پارسال به یادگاری وسط حیاط گرد کاشتیم جان نگرفته است
شاید او هم امیدی نداشته از این زمستان جان سالم به در ببرد، هرچند باید تلاشش را میکرد...
شقایق رفتنی ست
زودتر ببار...
اولین برف دی ماه 90
دانشکده ی هنرهای زیبا
دانشگاه تهران
- - -
صبر کن سهراب
گفته بودی «قایقی خواهم ساخت، دور خواهم شد از این خاک غریب»
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمهی اهل زمین دلگیرم
"عبدالرضا سیف در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، در تشریح برنامه های روز دانشجو در دانشگاه تهران گفت: کلیه تشکل های دانشجویی دانشگاه از جمله بسیج و انجمن اسلامی دانشجویان در نشستی مشترک برنامه هایی را به صورت همزمان برگزار خواهند کرد. ...
وی اضافه کرد: این برنامه ها قرار است در سالنهای شهید چمران، فردوسی، دهشور و شهید رجب بیگی به صورت همزمان اجرا شود."
- - -
برگزاری نشست مشترک + اجرای برنامه به صورت همزمان در 4 دانشکده ی جدا
پیدا کنید پرتقال فروش را...
بشینید تا همه با هم زیر یک سقف جمع شوند
ما هم از این دانشکده به آن دانشکده ببینیم کجا آذر عاشورائی ست و کجا آذر رنگ رنگی ست...
کجا دارد جلیلی از آوینی و رجب بیگی می گوید و کجا وسط محرم با کف و سوت ارتباط تصویری برقرار کرده اند با خاتمی
لازم نیست سرک بکشیم؟ برنامه ها مختلط است؟
آها قرار است همه را ساپورت کنند و هوای دل همه را داشته باشند،
یعنی یک سکانس برنامه بسیجی وار است و سکانس بعدی انجمنی وار؟
به عنوان مثال:
بخش اول: مدیحه سرایی عاشورائی توسط برادر فلان... بخش دوم : جنگولک بازی انجمنی توسط ... بخش بعدی: سخنرانی حاجاقا فلان... بخش آخر: همه با هم: همه چی آرومه، ما چقد خوشحالیم، همه رو سروکله ی همیم حالا، به خودمون می بالیم...
پیدا کرده ایم پرتقال فروش را... حیف ...
و بزرگ تر از آن این که روزی همین دانشجوی محافظه کار بشود کاره ی دانشگاه
- - -
...به این عکس ها خیره شو، خیره شو
به اون روزهای پر از خاطره
نخواه گرمی خواب چشم کسی، بزاره که بیداری یادت بره
یه باری از امروز رو دوشته، که واسش یه عمره زمین می خوری،
همه منتظر تا ببینن کجا، تو از جاده ی عشق دل می بُری
ولی ایستادن فقط کار ماست، ما که قصمون قصه ی خواب نیست
بیا دل به دریا بزن شک نکن، سرانجام این رود مرداب نیست...
- - -
بعدنوشت : (روزشمار سرنوشت برنامه ها) :
16 آذر: هوا آلوده بود و دانشگاه تعطیل شد.
قرار شد 18 آذر تصمیم گیری شود برای برنامه های یک هفته ی پیش رو ... :
19
آذر: اولین برنامه ی این هفته،مناظره ی انجمن و بسیج،با موضوع رابطه با
امریکا - سرنوشت: مجوز مناظره لغو و برنامه کنسل شد. آقای رئیس شخصاً وسط
گود است...
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ ،
ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است ، و از او ناتوان تر آن که دوستان خود را از دست بدهد.
حکمت 12 نهج البلاغه
کلاً دوست چیز خوبی ست! چه برسد که به قول خودم و خودش "هم قبیله" ای هم باشد! هم دل و هم عقیده باشد، همراه و مهربان و دوست داشتنی باشد و از همه مهم تر؛ سوگلی امام رئوف! J ملت از توی نت همه چیز پیدا می کنند، شکر از آنِ اوست که ما را از آن همه چیز های بی خود دور نگاه داشت و نعماتی عطا کرد که ما را لیاقتی برایش نبود!!!
روز به یادماندنی 7 آذر را ، کبوتر سپید زودتر برایمان ثبت کرد. قرار بود پست مشترکی بگذاریم ، که من با دیدن نوشته های زیبای او، از این آماده خوری فرهنگی شرم کردم. بنابراین پست او را اینجا ثبت می کنم، تا یادم بماند روز پائیزی زیبایی که خداوند به ما هدیه کرد را...
برایش همیشه به درگاه خداوند دعاگویم و از همین جا موفقیت های لحظه به لحظه اش، چه آن هایی که خودش خواسته و چه آن هایی که خودم برایش می خواهم را، به نظاره خواهم نشست، تا سال دیگر و تجدید میثاقمان در: امام زاده علی اکبر چیذر
زیارت اربعین،
فقط مال آن هاست که آشنای این درگه شده اند
مال آن هاست که کمتر حرف می زنند و بیشتر دل می سپارند
کمتر نقل می کنند و بیشتر عمل می کنند
مثل تو، زهرای مهربان
-
یادته؟ صبح ، تو زیر زمین، کنار کتابا ... مثلاً می خواستیم سوال طرح کنیم برای 16 آذر. من ِ سیب زمینی هم شروع کردم به غرغر.غر می زدم از محدودیتا و تو بر و بر داشتی نگام می کردی. می گفتم که چقد مانع هست و چقد نمیشه....
دیدی چطور زدن تو برجکم؟
حس می کنم پیششون عجیب تحقیر شدم
کلی نشونه بود تو کربلایی شدنِ امروز تو، برای من، زهرا
کلی نشونه بود
می خواستن بگن "هرکس به طریقی..."
...و کجاست آن طریق ما؟
کجاست ؟
زهرا
زهرا
زهرا
و من امسال هم با نام زیبای "تو" دلم را روانه ی حرمش می کنم،
با زهرای مهربان
توی کوله پشتی ات جایی برای دلم باقی بگذار
-
منی که ماه ها تلاش کردم، موندم
و تویی که روحت هم از ثبت نام شدنت خبر نداشت، رفتنی شدی
چقد دردم امشب زهرا
چقد داغونم امشب زهرا
مگه میشه دیگه این پیامکت رو پاک کرد:
"سرمست ز عطر و بوی سیب حرمم
ای عشق صدا کرده ای انگار مرا...
پیامک اومد
زهرا"
-
من بودم که گفتم "سهم بعضی ها (مثلا من) همین خواندن و حسرت خوردن باید باشد ..." ؟ آره؟ من بودم؟
امام حسین علیه السلام فرمودند:
جز به یکی از این سه نفر حاجت مبر:
دیندار ،
یا صاحب مروٌت ،
یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد.
---
منبع: خط 4 متروی تهران ، عاشورا نوشتِ کنار پله برقی اول ایستگاه میدان انقلاب و دکتر حبیب الله!