قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

شیدائی قبیله ی عشق و عقیده ایم...

قبیلۀ ما

ما را نبی قبیله ی سلمان خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما او حساب کرد
از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم



یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن،
که گذرگاه است ...
گذر از نفس به سوی رضوان حق.
هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند ؟
الرحیل، الرحیل
یاران شتاب کنید! ...
(سید مرتضی آوینی)

همیشه آنقدر در گذاشتن یک پست هر چقدر هم که مهم باشد تاخیر میکنم که یکی دیگر پیدا می شود و شرمنده مان می کند!

البته الحمدلله که همیشه یکی دیگر هست که بار تنبلی ما را به دوش بکشد!

اول مطلب زیر را که دست پخت همان " یکی دیگر" است بخوانید تا خدمتتان عرض کنم:

 

 

 

پشت پرده حمایت های فکری و شعری خواننده مرتد چه کسانی هستند؟

ناتوی فرهنگی غرب در پروژه تخریب اعتقادات مسلمانان با حمایت از خواننده هتاک شاهین نجفی و استفاده از ابزارهای رسانه ای، مهره های دیگری را در داخل کشور ساماندهی کرده که تحت عنوان به اصطلاح" شاعران غزل پست مدرن "در حال برگزاری کلاس و فعالیت در ایران هستند ! این حلقه در شبکه های اجتماعی ضد نظام نیز به تبلیغ و حمایت خواننده مرتد و متهم پرونده قضایی توهین به مقدسات دینی مشغولند.

 

باشگاه خبرنگاران ، ظهور یک خواننده دست چندم "رپ" در هیبت ننگین توهین به مقدسات دینی در حالی صورت گرفت که وی با حمایت و هماهنگی "ناتوی فرهنگی غرب " از حلقه ای فعال در بدنه شعر و ادبیات داخل کشور در تولید آثار مستهجنش استفاده می کند.

این خواننده مرتد اسامی چند تن از این افراد را بر روی جلد آخرین،آلبومش ذکر کرده است. این آلبوم به موضوعاتی چون همجنس بازی،رفتار جنسی غیرمتعارف،مصرف مشروبات الکلی، بی بند و باری و رذایل اخلاقی دیگرمی پردازد و ادبیات به کار برده شده در اشعار این اثر مستهجن از سخیف ترین نوع ادبی و با استفاده از ناسزاهای رکیک شکل گرفته است.

 

حلقه به اصطلاح ادبی شاهین نجفی که خود را در فضای مجازی با عنوان گروه " ما شرّیم " معرفی می کنند با حمایت ناتوی فرهنگی غرب ، با وجود طرح شکایت دستگاه قضایی از شاهین نجفی و محکومیت اجتماعی توسط ایرانیان مسلمان بدلیل جریحه دار شدن احساسات دینی شان از این توهین به مقدسات ، هنوز در شبکه های اجتماعی ضد نظام در حال فعالیت و تبلیغ برای اثر موهن این خواننده هستند و به تشکیل کمپین هایی در حمایت از وی اقدام می کنند.

خانم (ف . ا ) یکی از سرشاخه های این حلقه است که چندی پیش در گزارش افشاگرانه باشگاه خبرنگاران مجبور به لغو کلاسهایش در یکی از مراکز فرهنگی تهران شد. وی که دانشجوی دکترای رشته مامایی است و گرایشات فمنیستی دارد ، در سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ سردبیری نشریه ای را بر عهده داشت که این نشریه در خرداد ۱۳۸۸ توقیف و لغو مجوز شد. کتاب پر سر و صدای او نیز در سال ۱۳۸۹بدلیل ابتذال و رویکردی انحرافی در طرح مساله فمنیست از نمایشگاه کتاب جمع‌آوری شد.

از دیگر فعالیت‌های خانم ( ف . ا ) حضور به همراه آقایان ( م. م ) و ( ا. م ) در آلبوم جدید شاهین نجفی به عنوان شاعر و ترانه سراست که به تبلیغ و ترغیب مسائلی چون رفتارهای جنسی غیرمتعارف و همجنس بازی پرداخته است. ترانه وی در این آلبوم از کتابی است که از نمایشگاه کتاب جمع آوری شد.

شاهین نجفی خواننده ترانه های موهن که از طرف دستگاه امنیتی آلمان ماموریت دارد این افراد را در حلقه جذب کرده و نگه دارد ، با نوشته ای معنادار از این ترانه تشکر می کند و در مقابل خانم (ف . ا ) نیز در یادداشتی می نویسد : شاهین عزیز ! تو مردی هستی که صدایت عشق را نفروخته و بغضت شروع " شرّ " است ! این اظهار ارادت ها در شبکه های اجتماعی و وبلاگ وی ثبت می شود تا تبلیغی برای این اثر غیر اخلاقی و خواننده مرتد آن باشد و پروژه حمایتی ناتوی فرهنگی غرب تکمیل شود.

(ف . ا ) در کنار فردی به نام آقای ( م . م ) که خود را شاگرد وی می داند ، حلقه ای را در بین اهالی علاقمند به شعر مدیریت می کنند که در شبکه های اجتماعی فیلتر شده به تبلیغ بی بند و باری جنسی و انحرافات اخلاقی و تولید اشعار سیاسی در حمایت از فتنه 88 مشغولند. این حلقه در بیرون فضای مجازی با حضور در کافی شاپ های شهرتهران و برگزاری میهمانی های مختلط در شهرهای دیگر برای اقدامات خبیثانه خود برنامه ریزی می کنند. همه میهمانی های مختلط آنها بدون رعایت مسایل اخلاقی صورت می پذیرد که تصاویر آن برای جذب نیروهای بیشتر برای گروه " ما شرّیم " در شبکه های اجتماعی انتشار می یابد.

آقای ( م . م ) که تخصصش داروسازی است نقش پدر خوانده این حلقه را برعهده دارد . وی خود را بنیانگذار غزل پست مدرن و جنبش شاعران پیرو پست مدرنیسم در ایران می داند. وبلاگ او از وبلاگهای فعال در پرشین بلاگ و بلاگفا بوده است.او بعد از شکست فتنه 88 و در حمایت از جریان اعتراضی ضد نظام وبلاگش را بست؛ اما بعد از شش ماه دوباره به نوشتن پرداخت.

 

بسیاری از کتاب‌های او توسط وزارت ارشاد برای چاپ در ایران نامناسب تشخیص داده شده و ممنوع می‌باشند. او هم‌چنین در زمینه‌های نقد، داستان و سینما هم به فعالیت مشغول است.

خود وی در مصاحبه با یک روزنامه می گوید : " چند تا کتاب چاپ کرده ام که نصفشان بدون مجوز بوده و نصفشان هم توقیف شده اند یا اجازه ی چاپ مجدد ندارند! "

 

پدرخوانده حلقه " ما شریم " با ارائه سه کتاب در نمایشگاه کتاب امسال و سفر به شهرهای مختلف ایران نظیر کرج ، تهران، شاهرود، مشهد و ... به منظور گسترش حلقه، بدون هیچ نظارتی از طرف نهادهای ذیربط به ایجاد کارگاه‌های شعر و داستان در این شهرها مشغول است. در کنار این اقدامات کارگاهی را نیز با عنوان کارگاه مجازی آنلاین برای جذب نیرو فعال کرده است . از دیگر فعالیت های او حضور در نشست ها و شعرخوانی در دانشگاههای داخل کشور است.

آقای ( م . م ) از سال 89 به همکاری با خواننده مرتد مشغول است. در آخرین آلبوم خواننده مرتد سه اثر از وی دیده می شود که از آنها میتوان بعنوان سخیف ترین و مستهجن ترین ترانه های فارسی نام برد. ترانه هایی که با تولید کلیپ برای آنها و انتشار در فضای مجازی، رفتارهای جنسی غیرمتعارف ، همجنس بازی ، مصرف مشروبات الکلی ، بی بند و باری و رذائل اخلاقی دیگر تبلیغ می شود.

وی با اظهار برادری با خواننده مرتد و در تأیید و تبلیغ اثر مبتذلش می گوید : " خبر خوب این روزها انتشار آلبوم خواننده ی محبوب «شاهین نجـفی» است. باعث خوشحالی و مسرّت است که لطف برادر عزیزم شامل من هم شده و سه شعر از من را در این آلبوم قرار داده است. از دور، دست همه ی آنهایی را که با همکاری در به وجود آوردن این آلبوم، بهترین لحظات این روزهایم را ساختند می بوسم و می گویم: متشکرم! "

( م . م ) با اظهار تاثر از عدم حضور شاهین نجفی در عکس های دسته جمعی شان در یکی از کافی شاپ های تهران آرزو می کند که روزی وی را در تهران در آغوش بکشد! پدر خوانده حلقه "ما شرّیم " شعری را خوانده و تقدیم به برادر عزیز مرتدش به مناسبت روز تولدش نیز کرده است !

وی همچنین با بوسیدن دست طراح جلد اثر بی شرمانه خواننده مرتد به اعتقاد دینی ایرانیان از بروز بودن صفحات مستهجنش در فیس بوک اظهار خوشحالی و تشکر می کند!

از اعضای شاخص دیگر این حلقه آقای ( ی . گ ) است. وی که ترانه سرای کارهای زیر زمینی و خواننده های لس آنجلسی است در متفاوت ترین اثرش در آلبوم اخیر خواننده هتاک همکاری داشته است.

 

آقای (ی . گ ) و همسرش همچنین با گرفتن عکس یادگاری با عوامل شبکه های جاسوسی غرب و موساد چون شیرین عبادی ، احمد باطبی و شاهین نجفی به تمجید و تبلیغ ایشان در شبکه های اجتماعی و سایت شخصی شان مبادرت می کنند.

رفت و آمد به دفتر نشریه آدینه و ارتباط با نیروهای اپوزیسیون و نویسندگان روزنامه های زنجیره ای دوران اصلاحات چون فرج سرکوهی ، مسعود بهنود ، محمد مختاری و ... به گفته خودش از افتخارات ماندگار برایشان است.

این حلقه اجتماعی پس از افشای اولیه باشگاه خبرنگاران در خصوص فعالیت شان در یکی از اماکن زیر مجموعه یکی از مراکز فرهنگی تهران، به فعالیت در شهرستانها روی آورده است به طوریکه پدرخوانده گروه "ما شریم" در سایتش اعلام کرده است که نا امید نشده و با سفر به یکی از شهرستانها به عضو گیری برای این حلقه ادامه خواهد داد!

 

سوالی که مطرح است آن است که چرا مسئولین ذیربط در خصوص این افراد و حلقه خائنانه مورد حمایت ناتوی فرهنگی غرب، تا کنون هیچ اقدام قابل توجهی را صورت نداده اند؟! و چگونه اعضای این حلقه در فضای مجازی بدون هیچ گونه مشکلی در حال تبلیغ برای خواننده مرتد و متهم پرونده قضایی توهین به مقدسات که منفور ایرانیان مسلمان است می باشند؟ "

 

 

 ---------------------------------------------------------------------------------------------------------

البته در این گزارش که تقریبا در بسیاری از سایت ها بازنشر شده ،از ذکر نام این افراد چشم پوشی شده . اما بنظر می رسد چندان بد هم نباشد اگر بعضی دوستان هنرمند(!) و بخصوص دوستداران ادبیات به وبلاگ های این افراد مراجعه ای داشته باشند و بتوانند ملموس تر با افکار چندش آور اینان آشنا شوند .

وبلاگ و سایت متعلق به آقای سید مهدی موسوی ( همان م.م !)  :

http://bahal22.persianblog.ir/    و   http://mehdimoosavi.com/ 

(دلم می خواهد ببینید چهره های معصوم و اغوا شده ی بسیاری را در عکس های کارگاه های شعر این گروه...)

-----------------------------------------------------------

پ.ن :  قصد اشاعه ی فرهنگ باطل را ندارم ، دیدن بسیاری از چیزها بار ِ روشنگریشان خیلی بیشتر از بار ِ منفی احتمالی شان است.

 

 

  • م.م
شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید محمد صادق طوبائی

 

شهید

 

گواه

 

شاهد

 

آن هم صادق...

  • م.م
همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه جیز درست میشه

 

همه جیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

 

همه چیز درست میشه

...

 --------------------------------------------------------------------------------------

 

عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست

تنگ چشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم

 

  • م.م
خبرنامه دانشجویان ایران: متن زیر شعری است از علیرضا قزوه راجع به بی حرمتی های اخیر که به معصومین اسلام صورت گرفت.
 
 
به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند.
 
 

بسم رب النور
بسم رب العشق
 
بسم رب الهادی المهدی
آن که شعر و هرچه موسیقی ست
 
نذر درگاهش
آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند
 
بسم رب العشق
آن که حافظ ها و سعدی ها
 
عشق او و آل او را بر زبان دارند
بسم رب الهادی المهدی
 
صاحب عصری که عالم وامدار اوست
گرچه دجالان بدآهنگ
 
گرچه شیطان های بد ترکیب
داردار و واق واق خویش را آواز می گویند
 
این نه موسیقی ست
این نه شعر و نه ترانه
 
این همه فحش است
این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست
 
بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب
کارگردان
 
استخوانی پرت خواهد کرد
پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو
 
آن دل هرجایی یابو
 
مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است
مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر
 
مزد این چندین دهان بی چاک
استخوانی
 
مزد این مزدورهای مست عیاشش
فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند
 
جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر
جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند
 
پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش
 
مرتدند اینان نه یک تن شان
 
مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر
با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل
 
با همان  مسئول کلاشش
مرتد دوم
 
کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ
مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...
 
مانده آن سو مادری چشم انتظار راه
 
مادری شرمنده ی  شاهین...
                           نه، خفاشش!
  • م.م

این ها را دقایق آخر روز 28 اسفند، قبل از سفر نوروزیمان داشتم می نوشتم ، که البته ناقص ماند و ارسال نشد ، میگذارمش محض سنت یادآوری! :

.

 

دلم نیامد پستی نگذارم و اسفند 90 بگذرد و وبلاگم بی توفیق بماند !

فقط یک پست کافیست برای اسفند ، آن هم باید رنگ و بوی راهیان نور 90  را داشته باشد.

اسفند را خیلی ها با بوی عید می شناسند و خیلی های دیگر که بحمدالله تعدادشان روز به روز در حال فزونی ست ، با راهیان نور و حال و هوای شهدا می شناسند. شهدایمان دارند تاریخ 2500 ساله ی نوروزمان را هم عوض می کنند، دمشان گرم!!

آن روزهای عجیب و فرسوده کننده ی تحویل پروژه گذشته است . همان روزهایی که عجیب دلشوره ای برایم داشتند ، می ترسیدم نرسانندم به جنوب و باز هم جا بمانم.

آسید مرتضی جان نمی دانم از آن طرف وبلاگ هم چک می کنید با نه!  من دوست دارم خیال کنم الان دارید این سطور را با لبخند می خوانید ! حتی از اینکه برایم کامنت بگذارید هم دیگر تعجب نخواهم کرد!  

...حتی وقتی گفتند "اولویت سومی هستی و آمدنت با خود شهداست فقط" ، لحظه ای هم شک نکردم ! یک چیزی ته دلم می گفت روی همان "تحویلِ 6 روز زودتر" حساب کن و پیش برو. یادم نمی رود :

5 شب مانده بود به سفر و فقط معجزه می توانست یک طرح 61 هکتاری را جمع و جور کند و بعدش هم  دعوت شود یک اولویت سومی. نیمه های شب بود و من توی همین فکر ها بودم که هم دانشگاهیمان ، شهید چمران آمد و هیبتش تمام ذهنم را پرکرد. بلند شدم، وضو گرفتم و نشستم به قرآن خواندن ، به نیت او ، دوباره از همان "چیز"های عجیب به ام گفت کار ، کار خود سال بالائیت است! او، هم این لحظات تحویل پروژه را گذرانده ، هم استاد طرحت به احتمال قوی استاد او هم بوده!! آخر این استاد قدیمی ترین استاد هنرهای زیباست که از دوره ی پهلوی در دانشکده ی ما به جا مانده! یعنی دیگر می شد تمام پروژه را بدون توضیح سپرد دستش! خنده ام گرفته بود که چرا تا آن لحظه متوجه شما نشده بودم.

آرامش محسوسی بر دلم افتاد و شب بعد را مخصوص شما قرآن خواندم و کار را سپردم دستتان. فردا عصرش وقتی ندا – با اینکه از هیچ چیز خبر نداشت - بدون لحظه ای مکث گفت "توی شیت بندی کمکت می کنم" یک لحظه دلم گرفت : من که دیگه جنوب برو نیستم ، چه فایده...!

فکر می کنم 1 ساعت هم نگذشته بود که ریحانه زنگ زد و خبر جنوبی شدنم را داد! آن موقع شما داشتید لبخند میزدید درست است؟   از آن به بعدش هم بماند که چقدر عوامل مختلف دست به دست هم دادند تا کار تمام شد.

یادم نمی رود که این شما بودید که به شیت ها آبرو دادید ،  وگرنه ، خیلی از مدارک طرح ناقص بود ، مقاطع ، تحلیل ها ، دیاگرام ها و ... . وقتی توی نگارخانه بچه ها از طرح م.م تعریف می کردند ، توی دلم می خندیدم. حتی وقتی گفتند بهترین نمره شده ای، نمی دانستند کار سال بالائیمان بوده است

این مقدمه ی اردو بود! وشما دیگر خودتان میدانید، مقدمه که این باشد ، محتوا چیست...

می گذرم از لحظات اردو ، لحظاتی که خیلی تلاش کردم بنویسمشان و نتوانستم،

نوشتن آن لحظات فقط قلمی می طلبد از جنس قلم خود آقا سید مرتضای آوینی .

می گذریم!...

.

  • م.م

این روزها سخت حسودیم می شود به دوستانی که وقتی به وبلاگشان سر میزنم می بینم با فراقت به نوشتن دل نوشته هایشان مشغولند! آن هایی که دل و عقل و کارشان به هم پیوند خورده است. آن وقت من برای یک "ایمیل چک کردن" هم باید خون به دلم شود! کلافه می شوم از این همه "بی وقتی" و "بدو بدو" برای راهی که نمی دانم عاقبت بخیرم خواهد کرد یا نه!  نمی دانم روزی می رسد که راضی از "راه"طی شده ، به گذشته ام لبخند بزنم؟!

پر رنگ ترین دعایم به درگاهت این بوده که راه را تو نشانم دهی نه آنکه خود می بینم و می انگارم.  خیلی می ترسم از عبث بودن راهی که هیچ وقت هم به میل نیامدم اش، اما با این وجود برایش تلاش کردم، تلاش کردم به این امید که روزی ...

اکنون آیا

در "مسیر" م؟!

این همه تلاش ، بی معنی نیست؟

می شود آیا با بنده ات حرف بزنی لطفا ؟!!

زیاد می بینم بچه ها می آیند و در وبلاگشان می نویسند:"این روزها دعایم کنید" و...

من اما می دانم بیننده ی این جا  فقط خودت هستی ، عاجزانه از خودت می خواهم:

دعایم کن!

کمکم کن ،

 دستم را بگیر،

سخت دل تنگت آن روزهای "خاص" هستم. همان روزهایی که قولشان را داده ای

می دانم به وعده ات عمل می کنی

 

 

  • م.م

سایت های زنجیره ای ضد انقلاب با انتشار شب نامه ای که آن را به جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران منتسب کرده اند، خواهان برگزاری سکوت اعتراض آمیز در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در 24 بهمن ماه شدند!

 به گزارش رجانیوز، در بخشی از این شبنامه با مطرح شدن این پیشنهاد بامزه، آمده است:

"اگر ما نتوانیم سرکوب‌گران را، حتی با «سکوتمان» مورد سرزنش قرار دهیم، ویرانی و تهاجم بیشتر، بر پیکر نحیف میهن و هم‌میهنان‌مان شاهد خواهیم بود. مبادا فضای ارعاب، ترس و بی‌اعتمادی نفس‌گیرمان شود و عنان اختیارمان را به آنان بسپرد ... از این رو اعلام می داریم که تجمع اعتراضی، دوشنبه 24 بهمن ماه درساختمان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران با برقراری «سکوت اعتراضی» درساعت 12 برگزار می شود!"

این در حالی است که در این شبنامه مشخص نشده در حالی که کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران همه روزه برای مطالعه دانشجویان، در سکوت به سر می برد، فتنه گران چگونه می خواهند سکوت حاکم بر فضای کتابخانه در این روز را به نفع خود مصادره کنند و اساسا وجه تمایز آنها با دیگر دانشجویانی که برای مطالعه به فضای ساکت کتابخانه می روند، چیست؟

 به نظر می رسد ادامه سردرگمی ها و هم چنین فقدان نیروی انسانی عاقل در میان بدنه ضدانقلاب خارج نشین که هر از چندگاهی با انتشار شبنامه ای به اسم دانشجویان، کارگران و .. طرح های بامزه و عجیبی را جهت مبارزه با نظام مطرح می کند، بیش از هر چیز موجب انبساط خاطر و مسرت ملت ایران شده است!


جالب بود!

  • م.م

افتخار آفرینی آقای اصغر فرهادی به خاطر ساخت فیلم " جدایی نادر از سیمین" را ما تبریک نمی گوییم!

تبریک مان به جهت جایگزینی دوباره ی این فیلم به مناسبت دریافت جایزه ی بی ارزش "گلدن گلوله(!)"  با فیلم جدیدتر ، بر روی پرده ی سینماست. و فیلم انتخاب شده ی این جریان برای کنار رفتن طبیعتا همان فیلمی ست که به بهانه های مختلف دنبال اکران نشدنش بودند : 33 روز

با یک تلفن ساده به سیستم های پاسخگویی سینماها متوجه این جریان خواهید شد: پس از تبریک های طول و دراز به کارگردان فهیم ، آقای فرهادی، همه متحد شده اند(!) و به صورت فوق العاده این فیلم را دوباره  نمایش می دهند ، درحالی که فیلم 33 روز را حذف کرده اند. این در حالی است که 33روز هنوز دارد در تلویزیون تبلیغ می شود و احتمالا مهلت نمایش آن در سینماهای نمایش دهنده ، هنوز تمام نشده است...

نتیجه گیری با شما...

----------------------------------------------------------------------------------------------

1- "گلدن گلوله" به جای "گلدن گلوب" ،  به این علت که دیر زمانیست پیشانی ارزش های ناب را نشانه رفته است...

و 2- جایزه ی "بی ارزش" ، از آن جهت که آن هایی که اهل نیستند تاییدش کرده اند و این یعنی چه ؟

  • م.م

امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:

دنیا آنان را طلب کرد اما آنان نطلبیدند

و اسیرشان کرد اما جانشان را فدا و خود را رهاندند

                                                                         نهج البلاغه خطبه 184

 

هنوز حتی مراسمِ  ساعت 10 صبحِ  سالگرد شهید علیمحمدی در دانشکده ی فیزیک شروع نشده بود !

زمانش را هم جوری برنامه ریزی کردند که حالمان خوب گرفته شود!

 باز هم خواسته اند خط و نشان بکشند برایمان لابد !

باز هم نفهمیدند مخاطب این خط و نشانشان دل های غافل مان بوده است:  جان دوباره ای بخشیدند به ما ، به دل های خسته و درمانده مان ، برای ادامه ی راه...

و جالب است، برای هر دانشگاهی دارند یادگاری می گذارند!

اول دانشگاه تهران : شهید علیمحمدی

بعد دانشگاه شهید بهشتی : شهید شهریاری

حالا شریف : شهید مصطفی احمدی روشن

مقصد بعدی کجاست؟!

واحد بسیج شهید احمدی روشن ، حتما به زودی در دانشگاه شریف راه اندازی خواهد شد!

مثل واحد شهید علیمحمدی...

و گرمی خواهد بخشید

به قلب و قلم و عمل تمامی هم قبیله ای هایمان

....

شهادتتان مبارک

 آقا مصطفای احمدی روشن...

 

  • م.م

رضا برجی ، مستند ساز است. از شاگردان خلف آقا مرتضای آوینی. کسی که 18 جنگ کره ی زمین را در طول حیات خود دیده و 6-7 سال از عمرش را در این جنگ ها سپری کرده است.

دوشنبه ی قبل (5ام دی ماه ) ، بعد از اکران  "33 روزِ" جمال شورجه ، در دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران ، وقتی خیلی ها از سالن بیرون رفتند ، او بود و کمتر از 30 نفر مخاطب ، در کل تالار فردوسی...

با این وجود حرف های مهم زیادی داشت برای گفتن . واقعیت ها را باید از آن هایی که شنیده ها را دیده اند، شنید. و این شنیدن با همه ی آنچه تصور می کردم متفاوت بود.

او از دغدغه هایی صحبت می کرد که امام ، 6 ماه پس از پیروزی انقلاب ، فریاد می کرد : "بروید دنبال کار فرهنگی ، مشکل ما مشکل فرهنگی ست"... و در ادامه ی آن آهی عمیق که 33 سال ضعف عملکردمان را می شد در آن لمس کرد.

صاف و پوست کنده رمز موفقیت حزب الله را می گوید : "کار فرهنگی شان خیلی قوی ست ، خیلی"

استارتش را امام موسی صدر و چمرانِ ایرانی زدند ، اما شیعیان لبنان آن قدر تنبل نبوده اند ، که با رفتن زود هنگام این بزرگواران ، علمشان را زمین بگذارند. این قوت، وقتی پایش به رسانه می رسد، بی داد می کند، روح مردم لبنان را مسحور خود می کند و غیرت و شجاعت بی مثالشان را چندین برابر می کند. دلشان را گرم می کند و عزمشان را در مسیری که در آن قدم گذاشته اند ، محکم تر و راسخ تر. رضا برجی برای کار رسانه ایشان یکی از صحبت های سید حسن نصرالله را در تلویزیون در هنگامه ی جنگ مثال می زند :

-         سید حسن نصرالله جایی در ادامه ی صحبت هایش با شجاعتی دیدنی ، رو به مردم می گوید: همین الان ، یک ناو شیطانی اسرائیل ، به زاویه وارد شده است و در حال خرابکاری ست!و این دست خداست که از آستین حزب الله بیرون می آید و آن ها را نابود می کند / کات / صحنه ای از شلیک یک موشک از بالای یک ساختمان به سمت دریا و صحنه ی بعد انفجاری مهیب... / کات / سید حسن نصرالله : دیدید چه شد؟!

شاید به ظاهر و البته به خاطر سادگی توصیف من (نگارنده) از این صحنه ، این گونه تصاویر کمی احمقانه به نظر بیایند اما حسابش را بکنید ؛ در آن بحبوحه ی جنگ ، این صحنه با دل زخم خورده ی مردم چه می کند.

رضا برجی از برنامه ریزی های دقیق حزب الله می گوید. حکمت بزرگی که ما آن را از دست داده ایم - البته زیاد هم نداشته ایمش که حالا از دستش داده باشیم!- برنامه ریزی و نظم همان چیزی است که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام ، در آخرین جملاتش قبل از شهادت رو به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی علیه السلام با تاکید می گوید: "اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم"

دقت کنیم : آخرین وصیت علی علیه السلام ، ابرمرد تاریخ ، نظم است.

آقا رضا یک مثال می آورد:

-         در طول جنگ 33 روزه ، ساعت 9 صبح دستور می رسد که یکی از شهرهای مرزی هدف بمباران سنگینی ست و باید تخلیه شود. چهارصد هزار نفر ساکنین این شهر را (زاویه) از ساعت 9 تا 11 صبح (یعنی فقط 2 ساعت ) ، تخلیه می کنند ، به مکانی امن که از پیش تایین شده منتقل می کنند ، و ظهر هم به همه  ناهار گرم می دهند!

و بعد هم می گوید : "اگر شما توانستید این کار را فقط با دانشجویان این دانشکده ی ادبیات انجام دهید...!

حزب الله در جنگ 33 روزه از ما کمک نگرفت ، در حقیقت احتیاجی به کمک ما نداشت ، چون کسی  مثل عماد مغنیه را داشت – از نظر مالی هم محتاج نبوده و نیست ، چرا که چیزی حدود 7 برابر جمعیت لبنان در کشورهای دیگر زندگی می کنند که دائم در حال تامین مالی حزب الله اند_ عماد مغنیه از آن مخلص های تاریخ است! کسی است که در همه ی این سال ها ، همه ی دستگاه های اطلاعاتی دنیا ، یک عکس بیشتر از 19 سالگیش نداشتند. وقتی آقا رضا ، در سال 73 ، نمایشگاه عکسی از کارهایش برپا می کند ، او ،که در آن سال ها جوانی گمنام است ، می آید بازدید نمایشگاه و پس از آن با سوال های عجیب اش (!)اطلاعات بسیاری از افغانستان ، اعم از جغرافیایی، نظامی و ... ، می گیرد و می رود ، در حالی که او را نمی شناسند تا سال ها بعد که عکسش را از تلوزیون لبنان می بینند...

این روش مغنیه ، این تکلیف گرایی و هوشیاری دوران جوانی اش ، تجربیاتی گران می شوند برای او ، برای سال های بعدش : وقتی که بعد از جنگ 33 روزه ، با هوشیاری اش ، نقشه ی هنوز طراحی نشده ی اسرائیل برای حمله به غزه (به جهت تلافی شکستش در برابر لبنان) را حدس می زند ، و مشغول به طراحی نقشه ی دفاع از غزه می شود ؛

غزه با نقشه ی از پیش طراحی شده ی عماد مغنیه پیروز می شود.

و این گونه می شود که عماد مغنیه هم می شود الگویی برای جوانان نسل بعدش...

شیعیان لبنان برای محجبه شدن دخترانشان از حربه های ما استفاده نمی کنند . آن ها با تمام وجود " کار فرهنگی" می کنند و آن قدر در این مسیر قوی عمل می کنند که مطمئن می شوند ، تکلیفشان را انجام داده اند و نیازی نمی بینند از "زور" استفاده کنند. آن ها معتقدند : دخترانشان باید با تفکر به حجاب برسند.

در بین شیعیان لبنان مطلقا بی سواد وجود ندارد، که البته این موضوع را قطعا مدیون شهید چمران اند. نظامیان حزب الله باید دارای مدرک لیسانس به بالا باشند. زیرا حزب الله معتقد است سربازانش باید با تفکر به فلسفه ی مبارزه رسیده باشند .

حزب الله آدم نمی خواهد ، متفکر می خواهد.

و این گونه خط مشی هاست که ارتش کوچک حزب الله را تبدیل به ارتشی می کند ،که بیست و چند نفرش ، مقابل گردان گورانی اسرائیل می ایستد و پیروز می شود. بیست و چند نفرش ، 3هزار نفر را شکست می دهد.

آقا رضا باز مثالی می آورد که با عقل خیلی هایمان نمی تواند جور در بیاید! برخورد یکی از همین سرباز ها را در جنگ ، هنگام مقابله با ماشین جنگی اسرائیلی تشریح می کند:

-         وقت نماز است و سرباز در کمین گاه است و "می تواند" ماشین را که قرار است تا لحظاتی دیگر از کنارش عبور کند منهدم کند. فکر می کند ، حرکت ماشین جنگی را زیر نظر می گیرد و نتیجه می گیرد این ماشین از کنار او هم که بگذرد، نهایتا 30 دقیقه بعد ، از همین مسیر بر می گردد. پس به نمازش ادامه می دهد و دقایقی بعد که ماشین بر می گردد ، سرباز آن را منهدم می کند.

 از این مثال ها زیاد اند برای توصیفِ شهامت ، قدرت و روح بلند مردان حزب الله...

و حالا می فهمیم که چرا امام موسی صدر می گفت : "اگر لبنان را نداشتیم ، باید کشوری می ساختیم مثل لبنان"!

حزب الله ،  گوی سبقت را از ایران ربود و اکنون، این نوبت ماست که باید از آن ها الگو بگیریم...

 

به جهت حفظ امانت : متن "عین" حرف های آقا رضای برجی نیست، تلفیقی از سخنان ایشان است + برداشت های نگارنده. 

 

 

  • م.م
script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://scas.ir/wp-content/uploads/2012/12/scas-right.js‘>